۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

دارم انسانيت مي سازم...

يك روستايي به سه نفر كارگر (كه در حال ساخت خانه اي بودند) نزديك شد و پرسيد كه «چه كار مي كنيد؟»
كارگر اولي گفت: «دارم نانم را در مي آورم»
كارگر دومي گفت: «دارم آجر مي چينم»
و كارگر سومي گفت: «دارم سر پناه مي سازم»
از كتاب «كودك، خانواده، انسان» ترجمه گيتي ناصحي، نشر ني
پ.ن:
1- ممنون از مصطفي و معين به خاطر هديه شان
2- از اسم كتاب فهميدم كه همون چيزيه كه مي خوام و بهش احساس نياز مي كنم. اينكه وظيفه ماها فقط انجام كارهاي پدرانه و مادرانه نيست، وظيفه ماها فقط بزرگ كردن يك بچه و رساندن آن به سن بلوغ نيست، بلكه وظيفه ما ها علاوه بر اينها به ثمر رساندن انسانيت در يك انسان است.

مهدي

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام مهدی جان

کاش می تونستم حس زیبایی رو که شما (هر سه تاتون )دارید درک کنم...؛
جسارتاً باهات مخالفم !

به نظر من به ثمر رساندن انسانیت ، وظیفه ی پدر و مادر نیست. اونها باید شرایطی رو برای فرزندشون فراهم کنند که بتونه بهترین راه رو برای رسیدن به انسانیت انتخاب کنه؛

یاحق