رستای هشت ماههی ما دختری است با 4 دندان که میتونه بایسته و چند قدمی رو مستقل راه بره. اسم اسباببازیهاش رو میدونه. رنگها رو میشناسه. هنوز به خوابیدن در کالسکه عادت داره و شبها برای اینکه توی تختش بگذاریمش مصیبت داریم. تا صبح بارها بیدار میشه و به کمتر از شیر رضایت نمیده و این ماجرا آن قدر ادامهدار شده که بعضا صبر مهدی ِ صبور ما رو تمام میکنه! عاشق حمام کردنه. همین که صدای دوش حمام میاد چهار دستوپا سرعتی خودش رو می رسونه به در حمام. در به دست آوردن خواستههاش خیلی سرسخته. خرد کردن دستمال کاغذی و کاغذ رو خیلی دوست داره. به این صورت که دستمال را خرد میکنه و خردهها را خرد و تا ریزترین مرحله کارش رو ادامه میده. استعداد خوبی در پیدا کردن کوچکترین آشغالها از روی فرش داره. بعضیهاشون آنقدر کوچکند که نمیتونه برداره. اون وقته که با زبونش وارد عمل میشه جهت لیس زدن!همهی حرفهایی که این روزها میزنه یک "د" مشدد هم داره و کلماتی نامفهوم رو ندانسته ولی بلند ادا میکنه.
ما هشت ماه شاهد به دست آوردن تدریجی، لحظه به لحظه و آرام آرام هر کدوم از این خصوصیات بودیم. ذره ذره با قد کشیدن دندونهاش شوقمون قد کشیده و سانتیمتر به سانتیمتر افزایش توانایی حرکت کردنش ما رو کیلومترها پرواز داده. با هر حرفی که تونسته ادا کنه انگار هزارهزار کتاب خوندیم و با رشدی که از خودش نشون داده انگار ما هم بزرگ شدیم.
۲ نظر:
پس عکسش کو؟
همه اینا رو گفتین باور نمیکنم تا عکس بذارین.
از 4 تا دندونش
از قدش
از بالاش
از پرواز خودتون
:)
ريحان گلم با خوندن اين مطلب لحظات زيبايي برام تداعي شد.برات ارزوي بهترينهارو دارم.براي ديدن دوباره رستاي دوست داشتنيت لحظه شماري ميكنم.
ارسال یک نظر